کد مطلب:327982 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:381

فصل هفتم - مصارف أنفال از نظر فقهای اهل سنّت و «اقطاع» و «حمی»
در یكی از بحث های پیشین بین انفال از نظر شیعه و از نظر اهل سنّت مقایسه كردیم و اندكی درباره مصرف انفال گفتگو نمودیم و در ضمن آن یادآور شدیم كه آنچه را شیعه جزو انفال و متعلّق به رئیس حكومت می داند، اهل سنّت جز در موارد معدودی از قبیل صفایا و قطایع آن را جزو مشتركات یا اموال عمومی مسلمانان به حساب می آورند. آنچه را كه درباره آن اختلاف نظر دارند، مصارف غنایم جنگی است كه اكنون درباره آنها بحث می كنیم:



بسیار واضح است و در پیش هم بیان كردیم كه یكی از مصادیق انفال غنایمی است كه مسلمانان در كارزار با كفّار به دست می آورند. مصرف آن از نظر اهل سنّت بدین قرار است كه 54 آن به جنگجویان، به اسب سوار سه سهم و به پیاده یك سهم(1) و بنا به قول ابی حنیفه به اسب سوار دو سهم و به پیاده یك سهم، داده می شود(2).



امام باید مقداری از غنایم را مخصوص كسانی كه در جنگ شركت نداشته، اما در آن واقعه به طُرقُی به مسلمانان كمك نموده اند ـ برای هر نفر به اندازه كمتر از یك سهم جنگجویان ـ در نظر بگیرد و 51 از كلّ غنایم به همان گونه كه در آیه خمس تعیین شده، به شش قسمت تقسیم می شود تا در راه خدا، پیامبر، خویشاوندان پیامبر، یتیمان، مستمندان و كسانی كه در راه مانده اند، به مصرف برسد.

نصیب پیامبر(صلی الله علیه وآله) در اصل برای مخارج خود و خانواده اش بوده، اما در این زمان بنا به رأی شافعی در مصارف عمومی مسلمانان هزینه می شود(1)، لكن از ظاهر برخی عبارات چنین برمی آید كه پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله) به زمامدار مسلمانان تعلّق دارد.



سهم ذوی القربی از آن خویشاوندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) است; خویشاوندانی كه دوست آن حضرت بوده و از وی حمایت نموده اند.



پیامبر(صلی الله علیه وآله) سهم ذوی القربی را به بنی هاشم و بنی عبدالمطلب(2) داد و برای بنی عبدالشمس و بنی نوفل با وجود آن كه عبدشمس و نوفل برادران هاشم بودند، سهمی قرار نداد(3)، زیرا آنان از اسلام حمایت نكردند و پیغمبر را یاری ننمودند، بلكه تا توانستند از دشمنی و ضدیّت با اسلام و پیامبر و خاندانش دست برنداشتند. دشمنی های ابوسفیان درباره اسلام و جنگ ها و كینه توزی های پسرش معاویه با پیامبر و برادرش امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بر هیچ كس پوشیده نیست(4).



جبیر بن مطعم از تبار نوفل و عثمان خلیفه سوم از نژاد عبد شمس است. ابو داود، از جبیر نقل كرده است كه: وی و عثمان به نزد پیغمبر(صلی الله علیه وآله) رفته و گفته اند: ما منكرِ فضیلت بنی هاشم نیستیم، چون این افتخار برای آنان همین بس كه شخصیتّی مانند شما از آن تبار است; اما سبب چیست بنی مطّلب را كه بر ما مزیّتی ندارند، از خمس بهره مند نمودی و ما را محروم ساختی، آن حضرت فرمود: من و فرزندان مطلب در اسلام و جاهلیّت از هم جدا نبوده ایم. و در حالی كه انگشتان خود را مشبّك نمود، فرمود: ما و ایشان یكی هستیم(5).



سه سهم بقیه به فقرا و بیچارگان و در راه ماندگان مسلمانان داده می شود. اقوال دیگری درباره مصرف خمس و مستحقّان آن نقل شده كه ذیلا برخی از آنها را می آوریم:



رأی شافعی آن است كه خمس به پنج سهم تقسیم می شود. برای خدا و رسول فقط یك سهم منظور می گردد كه در مصالح عمومی مسلمانان به مصرف می رسد و چهار سهم دیگر به اصناف مذكور در آیه خمس داده می شود(6).از ابوحنیفه نقل شده است كه: خمس به بی نوایان، یتیمان و در راه ماندگان اختصاص دارد; زیرا به همان گونه كه سهم رسول خدا با وفاتش از بین رفته، سهم خویشاوندانش نیز زایل شده است. و همچنین از وی منقول است كه از خمس می توان برای كارهای عامّ المنفعه از قبیل ساختن پل، مساجد و امثال آن هزینه نمود و امام مخیّر است كه غنایم غیر منقول را نیز مانند اموال منقول تقسیم كند یا در مصالح عمومی به كار برد(1).



رأی مالك این است كه خمس غنیمت و چهار خمس فیء به افراد خاصّی تعلّق ندارد، بلكه امام می تواند به هرگونه كه صلاح بداند و اجتهادش اقتضا نماید، آن را هزینه كند، و مواردی كه در آیه خمس به عنوان مصارف خمس ذكر شده، از باب مثال است و موضوعیّت ندارد; مقصود آن نیست كه خمس فقط باید در موارد مذكور مصرف شود(2).



در تفسیر المنار آمده است: به جز خمس درباره سایر اموالی كه در جهاد نصیب مسلمانان می شود، برای زمامدار وقت این حق هست كه به هر نحو مصلحت بداند، در آن اموال تصرّف نماید و به مصرف برساند، به شرط آن كه با افراد بصیر و دانا به امور مشورت كند.



و نیز در همان تفسیر مذكور است كه نحوه تقسیم غنایم به رأی زمامدار هر زمان بستگی دارد; او می تواند به خاطر مصلحتی سهم برخی را افزون تر از سهم دیگری قرار دهد، به شرط آن كه مقدار زیاده، به اندازه یك سهم نرسد.



از ابن عباس روایت شده است كه رسول خدا غنایم را به پنج قسمت تقسیم می كرد. 54 آن را به كسانی كه در جهاد شركت داشته اند، می داد و خمس آن را شش سهم می كرد. یك سهم را برای خدا، یك سهم را برای خویشاوندانش و سه سهم دیگر را برای یتامی و مساكین و در راه ماندگان در نظر می گرفت. سهم خدا را در مورد زره و سلاح و راه خدا و پوشش كعبه و خوشبو كردن آن و سایر اموری كه مربوط به كعبه بود، به مصرف می رسانید و سهم خودش را در مورد سلاح و هزینه هایِ عایله اش خرج می كرد. سهم خویشاوندانش را نیز به ایشان می داد. علاوه بر آن اگر خویشاوندانش جزو جهاد كنندگان بودند، نصیب آن را هم به آنان می داد.



ابن مردویه از زید بن ارقم روایت كرده است كه مقصود از ذوی القربی، آل علی و آل عبّاس و آل جعفر و آل عقیلند كه سهم ذوی القربی از خمس به آنان تسلیم می شود(3). و نیز ابن ابی شیبه و ابن مردویه از علی(علیه السلام) نقل كرده اند كه آن حضرت از رسول خدا درخواست نمود كه سهم او را از خمس بدهد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) خواسته او را برآورده ساخت و حصه آن حضرت را در اختیارش قرار داد(1).



ابن اسحاق و ابن ابی حاتم از زهری و عبداللّه بن ابی بكر بازگو نموده اند كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)در غزوه خیبر سهم ذوی القربی را به بنی هاشم و بنی عبدالمطلب داد(2).



گروهی گفته اند سهم پیامبر(صلی الله علیه وآله) پس از وفات ایشان به جانشین او و سهم ذوی القربی به خویشاوندان جانشینش تعلّق دارد(3).



ابن ابی لیلا از پدرش نقل كرده است كه از علی(علیه السلام) شنیدم كه فرمود: به رسول خدا عرض كردم: اگر صلاح بدانی حقّ ما را (از خمس) در اختیارم قرار بدهی، تا در زمان حیاتت آن را تقسیم كنم، كه در زمان آینده درباره آن كسی با ما نزاع نكند. رسول خدا (پس از این درخواست) مرا متصدّی آن كرد و من آن را در زمان رسول خدا (بر اهلش) تقسیم كردم(4).



این بود قسمتی از آرا و اقوال اهل سنّت كه درباره مصرف غنیمت و خمس اظهار داشته اند.

1 . الجواهر، ج5، ص58، ذيل سوره أنفال; الأم، باب الخمس و الفيء، ج4، ص69; ابويوسف، الخراج، باب قسمة الغنائم، ص 18.



2 . تفسير المنار، ذيل سوره أنفال، ج10، ص7 و13; المغني، بحث غنايم، ج 6، ص419; ابو يوسف، الخراج، باب قسمة الغنايم، ص 19.

1 . تفسير المنار، ج10، ص18.



2 . هاشم كه نامش عمرو است با عبدالشمس و مطّلب و نوفل برادر بود. پدر آنان عبد مناف كه نامش مغيره است. كامل التواريخ، ج 2، ص11.



3 و 4 . تفسير المنار، ج10، ص8.



5 . همان، الدرالمنثور، ج 3، ص186. اين روايت در كتاب، الام، ج4، ص71 به طرق متعدّد نقل شده است.



6 . الخراج و النظم الماليه; تفسير قرطبي، ج 8، ذيل آيه «و اعلموا أنّما غنمتم ...»، سوره أنفال.

1 . تفسير قرطبي، ذيل آيه خمس، ج 8; الخراج و النظم الماليه، ص 116.



2 . تفسير المنار، ذيل سوره انفال، ج10، ص13 و 14; بداية المجتهد، ج1، ص277.



3 . الدر المنثور، سوره أنفال، ج3، ص186; تفسير قرطبي، ج8، ص12، آيه خمس.

1 . الدر المنثور، سوره أنفال، ج3، ص187.



2 . همان، ص 186; الاحكام السلطانيه، باب 12، ص 127 و 140; ابويوسف، الخراج، ص 20.



3 . الخراج، ص 21.



4 . همان، ص 20، باب قسمة الغنائم: قال سمعت علياً(رحمه الله) يقول: قلت: يا رسول اللّه إن رأيت ان تولّيني حقّنا من الخمس ...